
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۰۰
۱
نیاید تا به لب از ضعف جانم
نمی آید به لب از دل فغانم
۲
به داغت سوختی جان من از هجر
چه می خواهی ز جان ناتوانم
۳
مجو تاب و توان از من که بی تو
شد از تن تاب و رفت از دل توانم
۴
ز جوی دیده اشک من روانست
که رفت از دیده آن سرو روانم
۵
نمی بینی اگر خونین دلم را
نگاهی کن به چشم خون فشانم
۶
نیاید غیر فکرت در ضمیرم
نباشد غیر ذکرت بر زبانم
۷
رفیق از دوری آن مه شب و روز
رود آه و فغان بر آسمانم
تصاویر و صوت

نظرات