رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۲۰۵

۱

پیاله داد بدستم سبو نهاد به دوشم

مرید پیر مغانم غلام باده فروشم

۲

رقیب با تو به عیش و تو با رقیب به عشرت

ز غم چگونه ننالم ز غصه چون نخروشم

۳

به جان خود غم و درد ترا که جان جهانی

خرم ولیک به جان جهانیان نفروشم

۴

بود چو جام جم و آب خضر اگر قدح می

پیاله بی تو نگیرم شراب بی تو ننوشم

۵

ز عقل و هوش چه لافم چنین که لشکر عشقت

گرفت کشور عقلم نمود غارت هوشم

۶

اگر زنیم به تیغ و اگر کشیم به خنجر

نه از تو دیده ببندم نه از تو چشم بپوشم

۷

رفیق از رخ گل خوشتر است و نغمه ی بلبل

عذار یار به چشم و سرود یار بگوشم

تصاویر و صوت

دیوان رفیق اصفهانی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمی - تصویر ۱۶۲

نظرات