رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۲۰۸

۱

نداده هیچ جایی شور عشقی هیچ کس یادم

اگر دشتست مجنونم اگر کوه است فرهادم

۲

اگر چه رفتی و بردی قرار از جان ناشادم

به این شادم که نتوانی روی یک لحظه از یادم

۳

ترا هر روز افزون می شود بیداد و من با خود

در این اندیشه ام کز لطف روزی می دهی دادم

۴

خرابم کرد چشمت از نگاهی چشم آن دارم

که از چشم عنایت بار دیگر سازد آبادم

۵

به گوشش کی رسد با این ضعیفی ناله ام یارب

بیفکن در دل او تا کند گوشی به فریادم

۶

ز سرو و گل چه حاصل سرو قد گلعذار من

که تا گرداند از گل، فارغ و از سرو آزادم

۷

رفیق آن عندلیب ز آشیان دورم در این گلشن

که تا از بیضه بیرون آمدم در دام افتادم

تصاویر و صوت

دیوان رفیق اصفهانی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمی - تصویر ۱۶۴

نظرات