رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۲۱۰

۱

نمی‌کرد از غم جان دادن آزادم چه می‌کردم

به جان بودم ز غم گر جان نمی‌دادم چه می‌کردم

۲

غم دل سخت و بار هجر سنگین، گر نمی‌بودی

تنی از آهن و جانی ز فولادم چه می‌کردم

۳

پس از عمری مرا یک بار کردی یاد و خوشنودم

اگر یکبارگی می‌بردی از یادم چه می‌کردم

۴

نداند نام یارم تا کسی شادم به گمنامی

اگر مجنون لقب می‌بود [و] فرهادم چه می‌کردم

۵

ز دامت کآرزو دارم به قید آن گرفتاری

خدا ناکرده گر می‌کردی آزادم چه می‌کردم

۶

به این عجزی که از بیم رهایی می‌کنم ناله

رها می‌کرد اگر بی‌رحم صیادم چه می‌کردم

۷

به افسون وفا کردم رفیق آخر به خود رامش

نمی‌آموخت گر این علم استادم چه می‌کردم

تصاویر و صوت

نظرات