رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۲۱۵

۱

بر آن سرم که دل به دلبری ندهم

به آنکه داده بگیرم بدیگری ندهم

۲

کنم ز روی بتان منع چشم و دل هر دو

به ناز سنگدلی و ستمگری ندهم

۳

دهم به خشک لبی جان و لذت لب خشک

به زمزمی نفروشم به کوثری ندهم

۴

از آن شراب که اندر خم سفالین است

به گنج خانه ی جمشید ساغری ندهم

۵

ز لاله و سمن این دل دمی که نگشاید

چسان به لاله عذار سمنبری ندهم

۶

نهال گلشن عشقم رفیق غیر از مهر

شکوفه ای نکنم جز وفا بری ندهم

تصاویر و صوت

دیوان رفیق اصفهانی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمی - تصویر ۱۶۹

نظرات