
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۲
۱
گر نیست به یاران ز وفا یار، مصاحب
غم نیست اگر نیست به اغیار، مصاحب
۲
امروز مصاحب نبود یار به اغیار
کز عهد قدیمند گل و خار، مصاحب
۳
اکنون ز منش عار بود آه کجا رفت
آن روز که بودیم من و یار، مصاحب
۴
بیمار شدم صد ره و عیسی نفس من
یکبار نشد با من بیمار، مصاحب
۵
بیزار شد از زاری من بلکه ز من هم
هر کس که دمی شد به من زار، مصاحب
۶
کم لطف رفیق ار بتو باشد عجبی نیست
آن شوخ که دارد چو تو بسیار، مصاحب
نظرات