
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۲۰
۱
بود صیاد خوشدل تا من ناشاد مینالم
خوش است از نالهٔ من چون دل صیاد، مینالم
۲
به گوش او رساند باد مشکل نالهام اما
به این امیدواری هرچه باداباد مینالم
۳
نمیبندم زبان از ناله آن مرغ نوآموزم
که میترسم رود نالیدنم از یاد، مینالم
۴
گشاید بندم از پا تا ننالم من از این غافل
که پندارم ز دامم میکند آزاد، مینالم
۵
نبندد گر زبانم شوق دیدارش به راه او
بود تا بر زبانم قوت فریاد مینالم
۶
به من عهد و وفا بندد که تا بندم لب از ناله
نمیداند که من بیعهد و بیبنیاد مینالم
۷
نمینالم برای دادخواهی بر سر راهش
من از ذوق کمال یار (؟) کز بیداد مینالم
۸
رفیق از من نمیپرسد کسی بهر چه مینالی،
تمام عمر اگر در این خرابآباد مینالم
تصاویر و صوت

نظرات