رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۲۲۶

۱

تا از تو دور ای در نایاب مانده ام

از گریه چون صدف به ته آب مانده ام

۲

از بحر چشم ریخته ام بسکه بی تو آب

از آب چشم خویش به گرداب مانده ام

۳

دیگر نمانده تاب صبوری به من بیا

بنگر که چون جدا ز تو بی تاب مانده ام

۴

ترسم به خواب نیز نبینم ترا شبی

زینسان که در فراق تو بی خواب مانده ام

۵

مردم تمام روی به محراب و من رفیق

رو سوی یار و پشت به محراب مانده ام

تصاویر و صوت

نظرات