
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۳۱
۱
بی تو جانا زندگانی چون کنم
زندگی بی یار جانی چون کنم
۲
ای که می دانی فراق یار را
در فراق آنکه دانی چون کنم
۳
شادمانی از غم من چون تو، من
بی غم تو شادمانی چون کنم
۴
در جوانی توبه ی می مشکل است
توبه از می در جوانی چون کنم
۵
صد زبان از بهر درد من کم است
شرح آن با بی زبانی چون کنم
۶
از غمت درد نهان دارم به دل
با چنین درد نهانی چون کنم
۷
راند ناکامم ز پیش خود رفیق
دور از او من کامرانی چون کنم
نظرات