
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۳۷
۱
از درت امروز و فردا ای دلارا می روم
گر نرفتم از درت امروز فردا می روم
۲
طاقت و عقل و شکیب و صبر و هوش و جان و دل
می گذارم جمله را پیش تو تنها می روم
۳
نیست پای رفتنم گاه وداع از پیش تو
همچو شمع استاده ام در گریه اما می روم
۴
تا کجا آخر رسد کارم از این رفتن که من
با دلی و یک جهان حسرت از اینجا می روم
۵
می روم از کوی او بیرون و در باطن رفیق
حسرتی دارم که پنداری ز دنیا می روم
نظرات