
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۴۲
۱
رخت جنت قدت طوبی است گفتم
حدیثی خوب و حرف راست گفتم
۲
رخش را چون نگویم روز عید است
که زلفش را شب یلداست گفتم
۳
بگو گفت آنچه نازیباست در من
بجز خویت همه زیباست گفتم
۴
به جانی می خری بوسی ز من گفت
مرا در سر همین سود است گفتم
۵
به تو جور من افزون گر شود گفت
ز تو مهرم نخواهد کاست گفتم
۶
هزارش صید بیش است آن غلط بود
که او صیاد من تنهاست گفتم
۷
مگر دادش دهم ور می دهی داد
رفیق امروز یا فرداست گفتم
تصاویر و صوت

نظرات