رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۲۴۳

۱

از لطف نمی بینی سویم چه خطا کردم

جز آنکه جفا دیدم جز آنکه وفا کردم

۲

گفتی ز غمم جایی کردی به کسی شکوه

این حرف کرا گفتم این شکوه کجا کردم

۳

درمان چو نشد حاصل بر مرگ نهادم دل

یکچند دگر گیرم بیهوده دوا کردم

۴

شاید که به صد خاری در خون کشیم آری

عشق چو تو خونخواری انکار چرا کردم

۵

یک عمر جفا دیدم نادیده وفای تو

نالم ز که چون من خود بر خویش جفا کردم

۶

صد دفعه فزون دیدم بیداد و ثنا گفتم

صد بار فزون گفتی دشنام [و] دعا کردم

۷

آواز درا هرگز زین قافله نشنیدم

هر چند رفیق آواز مانند درا کردم

تصاویر و صوت

نظرات