
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۵۲
۱
ز خوناب دل و از دیده خونابه بار من
کنار من پر از خون شد چو رفتی از کنار من
۲
ندارد جز بر وصل و نیارد جز بر حرمان
نهال آرزوی غیر و نخل انتظار من
۳
قد سرو و عذار گل چه خوش بودی اگر بودی
چو قد سرو قد من چو روی گلعذار من
۴
سگ او تا شدم تا از سگان کوی او گشتم
فزون گردید قدر من شد افزون اعتبار من
۵
شدم مستغنی از باغ و بهار و سرو و گل تا شد
سر کوی تو باغ من گل رویت بهار من
۶
نه تار و تیره از خال و خط دیگر بتان ای بت
بود این روزهای تیره این شبهای تار من
۷
که از زلف پریشان تو و خط سیاه تو
پریشان گشت روز من سیه شد روزگار من
۸
بود شغلی و کاری هر کسی را و رفیق اما
ثنای تست شغل من دعای تست کار من
تصاویر و صوت

نظرات