
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۶۱
۱
دل نه همین می برد از من حسن
شهره شهر است بهر فن حسن
۲
احسن وجهند بتان از بتان
هست به وجه حسن احسن حسن
۳
در صفت خط حسن نازلست
انبته الله نباتاً حسن
۴
گل همه تن گوش شود گر بباغ
لب بگشاید پی گفتن حسن
۵
پست نماید به نظر قد سرو
گر بخرامد سوی گلشن حسن
۶
حسن حسن جلوه کند گر چنین
دل برد از شیخ و برهمن حسن
۷
دامنم آلوده تر از غیر نیست
می کشد از من ز چه دامن حسن
۸
من به حسن دوستم اما رفیق
دوست نمی داند و دشمن حسن
۹
گر نه چنان بود باین عشق و حسن
من ز حسن بودم و از من حسن
نظرات