
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۶۵
۱
آن می که هست آّب خضر شرمسار از آن
ساقی بیا و یک دوسه ساغر بیار از آن
۲
این نیم جان که هست مرا سود با منست
گیری بهای نیم نگه گر هزار از آن
۳
گفتی کنم بزخم دگر کار تو تمام
زحمت مکش دگر که گذشته است کار از آن
۴
بر مهر و ماه گر گذری با چنین جمال
گیری شکیب ازین و ربایی قرار از آن
۵
سوی نگارخانه ی چین رو که بسترند
تمثالهای مانی صورت نگار از آن
۶
آنی که حال صد چو منی گر دهی بباد
بر دامن دلت ننشیند غبار از آن
۷
جنس گرانبهاست محبت ولی رفیق
از ما نمی خرند به مفت این دیار از آن
تصاویر و صوت

نظرات