
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۶۶
۱
شد چو شب روزم سیاه از دست تو
آه از دست تو آه از دست تو
۲
خون من تنها نمی ریزی که ریخت
خون چندین بی گناه از دست تو
۳
گفتی آهت دمبدم از دست کیست
گه ز دست بخت گاه از دست تو
۴
دست افشان رفتی و بر باد رفت
کوه صبر من چو کاه از دست تو
۵
این چه بیداد است آخر تا به کی
دادخواه و دادخواه از دست تو
۶
از که خواهم داد چون خواهند داد
هم گدا هم پادشاه از دست تو
۷
از نگاهی می بری صد دل رفیق
دل چه سان دارد نگاه از دست تو
نظرات