رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۲۶۷

۱

کس را اگر یاری بود ای یار یاری همچو تو

از یار اگر یادی کند ای یار باری همچو تو

۲

عمریست می سازم بتو اما کجا سازد دمی

با سازگاری همچو من ناسازگاری همچو تو

۳

خواهم نگار از خون من بندی به پا اما کجا

بندد نگار از خون من برپا نگاری همچو تو

۴

جز غم نباشد حاصلش در عشق دارد هر که او

امید غمخواری چو من از غمگساری همچو تو

۵

همچون رفیق ای بی وفا صبر و قرارش کی بود

آن را که باشد آفت صبر و قراری همچو تو

تصاویر و صوت

نظرات