
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۷۴
۱
جان و دلم راست صد رخنه هر سو
زان تیر مژگان زان تیغ ابرو
۲
برد از کفم دل طفلی چه سازم
من سست پنجه آن سخت بازو
۳
چشم بد غیر یارب نبیند
آن عارض خوب آن روی نیکو
۴
بردند از کف دین و دل من
آن چشم ترک و آن خال هندو
۵
خونم چو ریزی در کوی خود ریز
کافتد سر من بر آن سر کو
۶
یکدم نباشم یکدم نباشد
بی فکر او من در فکر من او
۷
تا جان سپارد دل برندارد
یکدم رفیق از آن سر کو
تصاویر و صوت

نظرات