
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۸۶
۱
به چرخ اگر چه فزونست از شماره ستاره
ندیده چرخ به نیکوئی ستاره ستاره
۲
چه نسبت است به خوبان ستاره را که به نسبت
ستاره اند نکویان و ماهپاره ستاره
۳
نظاره کن بعرق آن رخ ستاره فشان را
بروی ماه نکردی دگر نظاره ستاره
۴
ربوده بود دمی خواب خلق چشم سیاهش
که بود خفته در آغوش گاهواره ستاره
۵
نشان خوردن خون داشت آنزمان لب لعلش
که بود در بغل دایه شیرخواره ستاره
۶
شب مرا نکند جز ستاره روشن اگر چه
دمد زهر طرفی مه زهر کناره ستاره
۷
کنند ماه وشان در نقاب شرم نهان رخ
کند رفیق چو ماه رخ آشکاره ستاره
نظرات