
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۸۸
۱
دقیقه فهم و ادا دان و نکته دان شده ای
چنانکه خواست دل من تو آنچنان شده ای
۲
نمی توان ز تو شد خوبتر به حسن که تو
به حسن خوبتر از هرچه می توان شده ای
۳
کسی که نیست ازو خوبتر به شهر کسی
چو خوب می نگرم خوبتر از آن شده ای
۴
از آن بجان و دلت دوستم که از دل و جان
به غیر دشمن جان گشته خصم جان شده ای
۵
به کام من شده ای سخت سرگران با غیر
برغم غیر به من خوب مهربان شده ای
۶
برابری نتوانی به ماه من ای ماه
تو همچو او نشوی گر بر آسمان شده ای
۷
اگر نه ای تو پریرو چرا ز رفیق
ربوده ای دل و از دیده اش نهان شده ای
نظرات