
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۹۳
۱
بخشم از من گذر کردی و رفتی
چه وه بود اینکه سر کردی و رفتی
۲
ز فکر رفتنت آشفته بودم
مرا آشفته تر کردی و رفتی
۳
خبر کردی مرا از رفتن خویش
ز خویشم بی خبر کردی و رفتی
۴
نکرد آن با پدر یوسف ز رفتن
که با من ای پسر کردی و رفتی
۵
چه بد دیدی ز وضع من که با من
چنین قطع نظر کردی و رفتی
۶
نه تنها عزم رفتن کرد جانها
تو چون عزم سفر کردی و رفتی
۷
رفیق و ترک تو کردن محالست
تو ترک او اگر کردی و رفتی
نظرات