رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۳۰۱

۱

در چمن جلوه گر ای سرو قد ساده کنی

سرو را بندهٔ آن قامت آزاده کنی

۲

رخ نمایی و ربائی دل و گردی پنهان

آدمی زاده ای و کار پریزاده کنی

۳

عمرها شد که به راه توام افتاده که تو

هر به عمری گذری بر من افتاده کنی

۴

گرو باده کن و رهن می ای زاهد چند

فخر از خرقه، مباهات ز سجاده کنی

۵

با گل اندامی و با سرو قدی در چمنی

گر دهد دست که برگ طرب آماده کنی

۶

جهد کن جهد که در پای گل و سایه ی سرو

شیشه خالی ز می و جام پر از باده کنی

۷

باده با ساده رخی نوش که تا همچو رفیق

باده نوشی و تماشای رخ ساده کسی

تصاویر و صوت

نظرات