
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۳۰۲
۱
پیام من برسان ای نسیم صبح به جایی
که نه شمال از آنجا گذر کند نه صبایی
۲
بگو به او که ازان بی نشان و نام جهانم
که چیست نام و نشان تو کیستی و کجایی
۳
هوای وصل کسی در سر منست که از وی
به هر دلی هوسی و به هر سریست هوایی
۴
مراست مهر نگاری کش اوستاد به طفلی
نگفته نکته ی مهری نداده درس وفایی
۵
شوم هلاک طبیبی که از کرم نگذارد
به داغ و درد غریبان نه مرهمی نه دوایی
۶
کنی به سوی رفیق ار نظر بعید نباشد
بعید نیست ز شاهی نظر به سوی گدایی
نظرات