رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۳۰۴

۱

به لب رسیده مرا جان ز محنت دوری

فغان ز محنت دوریّ و درد مهجوری

۲

زهی ز طره تو تیره عنبر سارا

زهی ز چهره تو منفعل گل سوری

۳

ز پرده مست برآ تا کنند زاهد و شیخ

بدل به جامه مستی لباس مخموری

۴

طبیب من تو که چون یوسف از تو بس زن و مرد

نجات یافته از رنج پیری و کوری

۵

چه حالتست که از تو نصیب و قسمت من

همیشه خستگی است و مدام رنجوری

۶

رفیق را لب میگون و نرگس مستت

بود می عنبیّ و شراب انگوری

تصاویر و صوت

نظرات