رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۳۱۲

۱

برای مدعی ترک من ای پیمان شکن کردی

ترا گفتم که ترک مدعی کن ترک من کردی

۲

سرای غیر را عشرتسرا کردی به وصل خود

مرا از فرقت خود ساکن بیت الحزن کردی

۳

مرا پروانه سان آتش زدی در جان و آن رخ را

که ماه محفل من بود شمع انجمن کردی

۴

شکستی در دل من خار رشک و با رقیب من

به گشت گلستان رفتی و گلگشت چمن کردی

۵

سخن با غیر می گفتی بریدی چون مرا دیدی

چه می گفتی که چون دیدی مرا قطع سخن کردی

۶

مرا تنها نکردی در جهان آواره، خلقی را

جدا از کشور خود ساختی دور از وطن کردی

۷

به دشت محنت و کوه بلا بس بی دل و دین را

چو لیلی ساختی مجنون چو شیرین کوهکن کردی

۸

نکویارا نوآئین دلبرا از بهر یار نو

نکو کردی که ترک یاری یار کهن کردی؟

۹

رفیق بینوا را ساختی با درد و غم همدم

رقیبان دغا را همنشین خویشتن کردی

تصاویر و صوت

نظرات