
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۳۱۵
۱
خوش آن محفل که هر دم ساغر می
وی از من گیرد و من گیرم از وی
۲
بیا نایی نوا سر کن دمادم
بیا ساقی قدح پر کن پیاپی
۳
که خوش باشد می گلگون کشیدن
به بانگ ارغنون و ناله ی نی
۴
نباشم شاد و خرم تا نباشد
به دستم ساغر و در ساغرم می
۵
مشو مغرور حسن ای گل که دارد
بهار دلربائی در عقب دی
۶
برآرم بی تو آه از سینه تا چند
ببارم بی تو اشک از دیده تا کی
۷
رسد تا کی به گردون هایهایش
رفیق خسته را دریاب هی هی
تصاویر و صوت

نظرات