رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۳۴

۱

بعد عمری کاری پسر می بینمت

همچو عمری در گذر می بینمت

۲

چون ترا با غیر بینم؟ من که رشک

می برم گر با پدر می بینمت

۳

هست شوق دیدنم هر لحظه بیش

گرچه هر دم بیشتر می بینمت

۴

حسرت یکبار نا دیدن بجاست

گرچه صد بار دگر می بینمت

۵

بسکه شوق دیدنت دارم یکی است

گر نمی بینم و گر می بینمت

۶

خوشتر از سرو و سمن می یابمت

بهتر از شمس و قمر می بینمت

۷

روزت آنجا گر نمی بینم رفیق

شب در آن کو تا سحر می بینمت

تصاویر و صوت

نظرات