
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۳۶
۱
به من هر کار آن پرکار کرده است
ز کار آموزی - اغیار - کرده است
۲
نه کارم بود عشق و این عجب نیست
که عشق این کارها بسیار کرده است
۳
چنین آتش به جان از آتش عشق
مرا آن آتشین رخسار کرده است
۴
به چشم تر بنازم کان گل اشک
سر کوی ترا گلزار کرده است
۵
مکش دامن ز من ای گل که هر کو
ترا گل کرده ما را خار کرده است
۶
خضر را حسرت لب تشنگانت
ز آب زندگی بیزار کرده است
۷
به کویش توبه کن زاهد که عمریست
رفیق از توبه استغفار کرده است
تصاویر و صوت

نظرات