
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۴۶
۱
جانم ز تن درآمد و در سر هوای تست
خاکم به باد رفت و هنوزم هوای توست
۲
چاکم به دل اگر چه ز تیغ جفای تست
در دل مرا هنوز هوای وفای تست
۳
ای بی وفا چنانکه تو بیگانه دوستی
ای وای بر کسی که دلش آشنای تست
۴
کم کن جفا به عاشق خود شاه من که او
سلطان عالمست اگر چه گدای تست
۵
پا بر زمین منه که برد رشک چشم من
بر خاک آن زمین، که بر او نقش پای تست
۶
دشنامی از زبان تو تا نشنود رفیق
شد مدتی که ورد زبانش دعای تست
نظرات