رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۵۰

۱

جز جفاکار تو با من ز جفا کاری نیست

مکن ای یار که این رسم و ره یاری نیست

۲

شد دلم خون ز غم و دلبر بی رحم مرا

رسم دلجویی و آئین وفاداری نیست

۳

ماجرای دل پرخون به که گویم که کسی

نیست کز دیده ی او خون ز غمش جاری نیست

۴

رفت تا از بزم آن ماه چو شمع از تف دل

کار من شب همه شب غیر شررباری نیست

۵

دولت وصل تو در خواب گهی هست مرا

حیف کاین واقعه در عالم بیداری نیست

۶

خنده بر گریه من می کنی و معذوری

که هنوزت خبر از درد گرفتاری نیست

۷

دو سه روزی که رفیق از سر کویت رفته است

آن چنان رفته ز یاد تو که پنداری نیست

تصاویر و صوت

دیوان رفیق اصفهانی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمی - تصویر ۲۳۴

نظرات