
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۶۸
۱
چنان گشته کامم ز ایام تلخ
که شهدم چو زهر است در کام تلخ
۲
چو ناکامی است این که گر کام من
بود صبح شیرین شود شام تلخ
۳
اگر شهد نوشم شود همچو زهر
به کام من درد آشام تلخ
۴
کند تا کند دلبرم تلخ، کام
لب شکرین را به دشنام تلخ
۵
از آغاز شد گرچه عشاق را
می و ساغر و باده و جام تلخ
۶
از آن ساغر و جام تا این زمان
چو من تلخکامی نشد کام تلخ
۷
بود عشق آن به که باشد رفیق
در آغاز شیرین در انجام تلخ
نظرات