
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۷۵
۱
نه خود با من جفا آن بی وفا کرد
که با هرکس وفا کردم جفا کرد
۲
کجا بیگانه با بیگانه این جور
کند کان آشنا با آشنا کرد
۳
نبندد هیچ کس زین پس به او دل
به جان من بگویم گر چها کرد
۴
به تیغ جور خونم بی گنه ریخت
نه شرم از خلق و نه خوف از خدا کرد
۵
جفا بین کان طبیعت بی وفا چون
به درد و داغ خویشم مبتلا کرد
۶
نه داغم را نمود از مرهمی به
نه دردم را به درمانی دوا کرد
۷
جدا گردد رفیق از یار هر کس
من و یار مرا از هم جدا کرد
تصاویر و صوت

نظرات