رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۸۶

۱

هر که یک لحظه حدیث غم من گوش کند

هر حدیثی که شنیده است فراموش کند

۲

که درآرد به نظر سرو چمن را دیگر

هر که نظاره ی آن سرو قباپوش کند

۳

تا به کی دردسر عقل کنم ساقی کو

که به یک جرعه مرا بی خود و مدهوش کند

۴

یادش آید من خون جگر نوش ای کاش

در بر غیر چو بنشیند و می نوش کند

۵

تا به کی از توام آغوش تهی باشد و غیر

با تو ای سرو روان دست در آغوش کند

۶

ناصحا منع من از عشق مکن کاین دم سرد

آتش من نه چراغیست که خاموش کند

۷

دوش گفتا نکنم از تو فراموش مباد

که فراموش رفیق آن سخن دوش کند

تصاویر و صوت

نظرات