
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۸۸
۱
زین پریشانان مکش دامن که حیران تواند
کاین پریشان خاطران، خاطر پریشان تواند
۲
هر طرف شاهی و هر سو عالمی حیران تو
از نگاه فتنه جو وز چشم فتان تواند
۳
همچو من در خاک و خون افتاده هر جانب بسی
از خدنگ غمزه و از تیغ مژگان تواند
۴
من نه تنها کشته ی ناز توام کز عاشقان
عالمی چون من به تیغ غمزه قربان تواند
۵
چون دهی جلوه سمند ناز خلقی هر طرف
کشته ی ناز تو و قربان جولان تواند
۶
آنچه گویی آنچه فرمایی به جان و دل همه
بنده ی حکم تو و محکوم فرمان تواند
۷
نکته سنجان گلستان صفائی چون رفیق
بلبلان باغ و مرغان گلستان تواند
تصاویر و صوت

نظرات