رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۸۹

۱

ترک تو چون ز دل کسی ای دلستان کند

جانی تو جان، چگونه کسی ترک جان کند

۲

نالد به یاد سرو قد دلکشت همان

مرغ دلم بسدره اگر آشیان کند

۳

من آدمی بجز تو ندیدم که چون پری

از خلق دل عیان برد و رخ نهان کند

۴

با صد زبان غمت نتوان گفت پیش خلق

شرح غم تو دل به کدامین زبان کند

۵

جان و دلست منزل و مأوای او که او

منزل به دل نماید و مأوا به جان کند

۶

گفتی دلت چه خواهد از آن، لطف یا ستم

خواهد دلم که آنچه دلش خواهد آن کند

۷

از پیریم چه باک که صد پیر چون مرا

پیر مغان به یک قدح می جوان کند

۸

پیران جوان شوند به میخانه به رفیق

چندی به صدق خدمت پیر مغان کند

تصاویر و صوت

نظرات