
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۹
۱
جفاکاری، چه می دانی تو یارا
طریق مهر را، رسم وفا را
۲
نمودی ترک من از الفت غیر
نگه کن جور را، بنگر جفا را
۳
که با بیگانه کردی آشنایی
ز خود بیگانه کردی آشنا را
۴
به درد و داغ هجران مبتلا باد
به هجران مبتلا کرد آن که ما را
۵
به آن داغی که مرهم را نداند
به آن دردی که نشناسد دوا را
۶
نباشد درد یاران گر نباشد
به بزمش ره رفیق بینوا را
۷
به نزد خواجه نبود بنده را راه
به بزم شه نباشد ره گدا را
نظرات