رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۹۱

۱

گر چرخ فلک با همه کس جور و جفا کرد

با هیچ کس از جور نکرد آنچه بما کرد

۲

تا بود فلک با من غمدیده به کین بود

تا کرد جهان با من دلخسته جفا کرد

۳

نومید مرا از در دلدار جدا ساخت

ناکام مرا از بر جانانه جدا کرد

۴

این است اگر درد جدائی ز غمش کشت

صیاد من آن صید که از قید رها کرد

۵

ابروی تو دل را سپر تیغ ستم ساخت

مژگان تو جان را هدف تیر بلا کرد

۶

شاها نظری سوی گدا کن که زمانه

بسیار گدا شاه و بسی شاه گدا کرد

۷

تا یافت رفیق از لب تو لذت دشنام

هر چند که دشنام شنید از تو دعا کرد

تصاویر و صوت

نظرات