
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۹۵
۱
کی جز تو در دل من دلدار دیگر آید
بیرون نمی روی تو تا دیگری درآید
۲
با من مگو که بگذار از دست دامن یار
این کار نیست کاری کز دست من برآید
۳
از صنع کلک آید بس نقش نیک اما
مشکل ز نقش رویت نقش نکوتر آید
۴
هر جا که حور و طوبی گویند پیش چشمم
قدت شود مجسم، رویت مصور آید
۵
گرد سر خیالت گردم که در دل من
صد بار بیش آید آن دم که کمتر آید
۶
گفتم به بر کی آیی ای رشک سرو و مه، گفت
کی سرو آورد بر، کی ماه دربر آید
۷
گیرم رفیق گوید ترک هوای جانان
آن کیست کز وی او را این حرف باور آید
تصاویر و صوت

نظرات