
رهی معیری
بینصیب
۱
کنج غم هست اگر بزم طرب جایم نیست
هست خون دل اگر باده به مینایم نیست
۲
به سراپای تو ای سرو سهی قامت من
کز تو فارغ سر مویی به سراپایم نیست
۳
تو تماشاگه خلقی و من از باده شوق
مستم آنگونه که یارای تماشایم نیست
۴
چه نصیبی است کز آن چشمه نوشینم هست؟
چه بلایی است کز آن قامت و بالایم نیست
۵
گوهری نیست به بازار ادب ور نه رهی
دامن دریا چون طبع گهرزایم نیست
تصاویر و صوت

نظرات
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، بیتهای جاافتاده اضافه شدند.
ح. رهگذر
سمانه ، م
سید محسن
رهی رهگذر