
رهی معیری
بهشت آرزو
۱
بر جگر داغی ز عشق لالهرویی یافتم
در سرای دل بهشت آرزویی یافتم
۲
عمری از سنگ حوادث سوده گشتم چون غبار
تا به امداد نسیمی ره به کویی یافتم
۳
خاطر از آیینه صبح است روشنتر مرا
این صفا از صحبت پاکیزهرویی یافتم
۴
گرمی شمع شبافروز آفت پروانه شد
سوخت جانم تا حریف گرمخویی یافتم
۵
بیتلاش من غم عشق توام در دل نشست
گنج را در زیر پا بیجستوجویی یافتم
۶
تلخکامی بین که در میخانه دلدادگی
بود پر خون جگر هرجا سبویی یافتم
۷
چون صبا در زیر زلفش هرکجا کردم گذار
یک جهان دلبسته بر هر تار مویی یافتم
۸
ننگ رسوایی رهی نامم بلندآوازه کرد
خاک راه عشق گشتم آبرویی یافتم
تصاویر و صوت

نظرات
محمد حسین
میرزا
محمد محمدی
امین