
رهی معیری
چشمهٔ نور
۱
هرچند که در کوی تو مسکین و فقیریم
رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم
۲
خاریم و طربناکتر از باد بهاریم
خاکیم و دلآویزتر از بوی عبیریم
۳
از نعره مستانه ما چرخ پر آواست
جوشنده چو بحریم و خروشنده چو شیریم
۴
از ساغر خونین شفق باده ننوشیم
وز سفره رنگین فلک لقمه نگیریم
۵
بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند
آیینه صبحیم و غباری نپذیریم
۶
ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم
ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم
۷
همصحبت ما باش که چون اشک سحرگاه
روشندل و صاحباثر و پاکضمیریم
۸
از شوق تو بیتابتر از باد صباییم
بیروی تو خاموشتر از مرغ اسیریم
۹
آن کیست که مدهوش غزلهای رهی نیست ؟
جز حاسد مسکین که بر او خرده نگیریم
تصاویر و صوت

نظرات
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
م رجبی
عبآس
ضیا رهین