
رهی معیری
حدیث جوانی
۱
اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام
خارم ولی به سایهٔ گل آرمیدهام
۲
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیدهام
۳
چون خاک در هوای تو از پا فتادهام
چون اشک در قفای تو با سر دویدهام
۴
من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیدهام
۵
از جام عافیت می نابی نخوردهام
وز شاخ آرزو گل عیشی نچیدهام
۶
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریدهام
۷
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریدهام
۸
گر میگریزم از نظر مردمان رهی
عیبم مکن که آهوی مردمندیدهام
تصاویر و صوت

نظرات
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، طبق فرموده اصلاح شد.
محمد
پاسخ: پیشنهادتان از لحاظ وزنی ایراد دارد، متن به نظر درست میرسد.
بهنام
پاسخ: پیشنهادتان با این غزل همخوانی ندارد، مربوط به شعر دیگری است.
امین کیخا
علی هاشمی
ایمان
مــــــــــــاد
فرهاد
سعید
بهروز بهنام
محمد روستایی
منصور
فرجی
فرجی
حبیب زنده دل
احمد آذرکمان
هادی
ایمان
Unknown
سعید
رامین تیموری
محمد حسین بابایی
امیر حسین پ
طوبی جعفری
بهنام سید موسوی
ایرانی
ابراهیم
حفیظ احمدی
ضیا رهین
محسن