رهی معیری

رهی معیری

خندهٔ مستانه

۱

با عزیزان درنیامیزد دل دیوانه‌ام

در میان آشنایانم ولی بیگانه‌ام

۲

از سبک روحی گران آیم به طبع روزگار

در سرای اهل ماتم خندهٔ مستانه‌ام

۳

نیست در این خاکدانم آبروی شبنمی

گرچه بحر مردمی را گوهر یکدانه‌ام

۴

از چو من آزاده‌ای الفت بریدن سهل نیست

می‌رود با چشم گریان سیل از ویرانه‌ام

۵

آفتاب آهسته بگذارد در این غمخانه پای

تا مبادا چون حباب از هم بریزد خانه‌ام

۶

بار خاطر نیستم روشندلان را چون غبار

بر بساط سبزه و گل سایهٔ پروانه‌ام

۷

گرمی دلها بود از ناله جانسوز من

خندهٔ گلها بود از گریهٔ مستانه‌ام

۸

هم عنانم با صبا سرگشته‌ام سرگشته‌ام

همزبانم با پری دیوانه‌ام دیوانه‌ام

۹

مشت خاکی چیست تا راه مرا بندد رهی ؟

گرد از گردون برآرد همت مردانه‌ام

تصاویر و صوت

دیوان کامل رهی معیری (سایه عمر، آزاده، ترانه ها) - تصویر ۱۴۱
زهره لطیفی :
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
نگین شکروی
۱۳۸۸/۱۰/۱۰ - ۱۷:۰۱:۴۵
بادرودوسپاس فراواندربیت اول "درنیامیزد" درببت هشتم "دیوانه ام" ودربیت نهم "بندد" صحیح است.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
یک همزبان
۱۳۹۲/۰۲/۰۶ - ۱۰:۳۵:۱۸
بیتهای 2-6-7 مصرع زوج، کلمه ها جابه جا شده است
user_image
ن.حیدری
۱۳۹۲/۱۲/۱۷ - ۰۳:۲۶:۱۳
با سلام و احترام؛ظاهرا بیت چهارم این غزل که از زیباترین ابیات آن نیز هست، از قلم افتاده است: "چون به جز خون شفق در ساغر افلاک نیست؛ من چــرا نالم اگـــر خـــــالی بود پیمـــــــانه‌ام"