رهی معیری

رهی معیری

پرنیان‌پوش

۱

ز گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام چون شمع خاموشی

ز دل‌ها رفته‌ام چون یاد از خاطر فراموشی

۲

منم با ناله دمسازی به مرغ شب هم‌آوازی

منم بی‌باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی

۳

ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی

سیه‌روزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی

۴

بدان حالم ز ناکامی که تسکین می‌دهم دل را

به داغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی

۵

به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را

به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیان‌پوشی

۶

به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما

چه رازی می‌توان خواند از نگاه سرد خاموشی

۷

چه می‌پرسی رهی از داغ و درد سینه‌سوز من؟

که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی

تصاویر و صوت

دیوان کامل رهی معیری (سایه عمر، آزاده، ترانه ها) - تصویر ۱۴۳
زهره لطیفی :
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
نگین شکروی
۱۳۸۸/۱۰/۱۰ - ۱۶:۵۶:۵۱
بادرودوسپاس فراواندربیت اول"افتاده ام" دربیت دوم "مرغ" دربیت چهارم "بدان حالم" و " به داغی" در بیت پنجم "دیدن" ودربیت ششم "رازی" صحیح است
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
محسن
۱۳۹۹/۰۸/۲۴ - ۰۷:۳۸:۱۴
یک قصه بیش نیست غم عشق و ای عجبکر هر زبان که میشنوم نا مکرر است