رهی معیری

رهی معیری

تشنهٔ درد

۱

نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم

وگر پرسی چه می‌خواهی؟ تو را خواهم تو را خواهم

۲

نمی‌خواهم که با سردی چو گل خندم ز بی‌دردی

دلی چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم

۳

چه غم کان نوش لب در ساغرم خونابه می‌ریزد

من از ساقی ستم جویم من از شاهد جفا خواهم

۴

ز شادی‌ها گریزم در پناه نامرادی‌ها

به جای راحت از گردون بلا خواهم بلا خواهم

۵

چنان با جان من ای غم درآمیزی که پنداری

تو از عالم مرا خواهی من از عالم تو را خواهم

۶

به سودای محالم ساغر می خنده خواهد زد

اگر پیمانهٔ عیشی در این ماتم‌سرا خواهم

۷

نیابد تا نشان از خاک من آیینه‌رخساری

رهی خاکستر خود را هم‌آغوش صبا خواهم

تصاویر و صوت

زهره لطیفی :
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۹/۰۵/۱۶ - ۱۸:۴۳:۴۳
zaheran dar beite yeki mande be akhar, mei ya mee bayad tabdil be hei shavad.
پاسخ: با نسخهٔ چاپی (انتشارات زوار، کلیات رهی، 1387) مقایسه شد، مطابق همین است که در متن آمده. تغییری اعمال نشد.
user_image
امین احمدبیگ
۱۳۹۳/۱۰/۰۶ - ۱۱:۰۷:۱۲
م ساغرم بیت سوم ومی میریزدهمان بیت اگرنبوداهنگ موسیقی بهتر ومعنی همان معنی بود لااقل ترازوذهن من اینطورمیگوید...معمولاشاعران سروده رازمزمه میکنندتاعیب وزن مشخص شوددرشعرهای موزون
user_image
ضیا رهین
۱۳۹۹/۰۴/۳۱ - ۰۳:۳۸:۴۲
به صدای فواد رامزپیوند به وبگاه بیرونی