رهی معیری

رهی معیری

طوفان حادثات

۱

این سوز سینه شمع شبستان نداشته است

وین موج گریه سیل خروشان نداشته است

۲

آگه ز روزگار پریشان ما نبود

هر دل که روزگار پریشان نداشته است

۳

از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت

صبح بهار این لب خندان نداشته است

۴

ما را دلی بود که ز طوفان حادثات

چون موج یک نفس سر و سامان نداشته است

۵

سر بر نکرد پاک نهادی ز جیب خاک

گیتی سری سزای گریبان نداشته است

۶

جز خون دل ز خوان فلک نیست بهره‌ای

این تنگ‌چشم طاقت مهمان نداشته است

۷

دریادلان ز فتنه ایام فارغند

دریای بیکران غم طوفان نداشته است

۸

آزار ما به مور ضعیفی نمی‌رسد

داریم دولتی که سلیمان نداشته است

۹

غافل مشو ز گوهر اشک رهی که چرخ

این سیمگون ستاره به دامان نداشته است

تصاویر و صوت

دیوان کامل رهی معیری (سایه عمر، آزاده، ترانه ها) - تصویر ۱۲۴
زهره لطیفی :
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
نگین شکروی
۱۳۸۸/۱۰/۰۶ - ۱۱:۵۳:۲۳
بادرودوسپاس فراواندربیت پنجم "سزای" صحیح است.دربیت دوم نیز کلمه ی "روزگار" اشتباه چاپی دارد.
پاسخ: با تشکر، طبق فرموده اصلاح شد.
user_image
سید حسن هاشمی
۱۳۹۱/۰۹/۰۳ - ۰۳:۰۵:۴۵
در بیت هشتم «بمور» ودر بیت آخر «بدامان» از لحاظ رسم الخطی اگر به این صورت «به مور» و « به دامان » نوشته شود ،بهتر است.
user_image
ایرانی
۱۳۹۶/۱۲/۱۸ - ۰۸:۰۴:۲۳
بسیار عالی و زیباست.
user_image
محسن
۱۳۹۹/۰۸/۲۳ - ۰۵:۵۳:۲۳
اگر ردیف را با گویش مشهدی نِدِشته است بخوانیم وزن شعر صحیح تر به گوش می آید