
رهی معیری
رسوای دل
۱
همچو نی مینالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
۲
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ ناپیدای دل
۳
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بس که طوفانزا بود دریای دل
۴
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
۵
ما ز رسوایی بلندآوازهایم
نامور شد هرکه شد رسوای دل
۶
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
۷
گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
۸
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواریهای دل
تصاویر و صوت

نظرات
ناشناس
ناشناس
ناشناس
کیا
محمد جواد
بهار
علیرضا محدثی
محمد
هدی
...
nabavar
محمدی
روشن
روشن
سید محسن
ضیا رهین
محسن
سیامک یوسفی
محمد ج