
رهی معیری
مهتاب
۱
ما نقد عافیت به می ناب دادهایم
خار و خس وجود به سیلاب دادهایم
۲
رخسار یار گونه آتش از آن گرفت
کاین لاله را ز خون جگر آب دادهایم
۳
آن شعلهایم کز نفس گرم سینهسوز
گرمی به آفتاب جهانتاب دادهایم
۴
در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت
جان در هوای گوهر نایاب دادهایم
۵
کامی نبردهایم از آن سیمتن رهی
از دور بوسه بر رخ مهتاب دادهایم
نظرات
سمر
ناشناس
علی عطارنژاد
عمر شیردل
ایرانی