رهی معیری

رهی معیری

لبخند صبحدم

۱

گر شود آن روی روشن جلوه‌گر هنگام صبح

پیش رخسارت کسی بر لب نیارد نام صبح

۲

از بناگوش تو و زلف توام آمد به یاد

چون دمید از پرده شب روی سیمین‌فام صبح

۳

نیم‌شب با گریه مستانه حالی داشتم

تلخ شد عیش من از لبخند بی‌هنگام صبح

۴

خواب را بدرود کن کز سیمگون ساغر دمید

پرتو می چون فروغ آفتاب از جام صبح

۵

شست‌وشو در چشمه خورشید کرد از آن سبب

نور هستی بخش می‌بارد ز هفت اندام صبح

۶

گر ننوشیده است در خلوت نبید مشک بوی

از چه آید هر نفس بوی بهشت از کام صبح ؟

۷

می‌دود هرسو گریبان چاک از بی‌طاقتی

تا کجا آرام گیرد جان بی‌آرام صبح ؟

۸

معنی مرگ و حیات ای نفس کوته‌بین یکیست

نیست فرقی بین آغاز شب و انجام صبح

۹

این منم کز ناله و زاری نیاسایم دمی

ورنه آرامش پذیرد مرغ شب هنگام صبح

۱۰

جلوه من یک نفس چون صبح روشن بیش نیست

در شکرخندی است فرجام من و فرجام صبح

۱۱

عمر کوتاهم رهی در شام تنهایی گذشت

مردم و نشنیدم از خورشیدرویی نام صبح

تصاویر و صوت

دیوان کامل رهی معیری (سایه عمر، آزاده، ترانه ها) - تصویر ۱۶۰
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۹/۰۷/۱۰ - ۰۸:۲۶:۱۶
در بیت آخر عمر کوتاهم رهی در شام تنهایی گذشتتنهایی صحیح می باشد
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
هاشمی
۱۳۹۱/۰۹/۰۵ - ۱۶:۳۳:۰۴
باسلامدر بیت چهارم ، حرف « خ»کلمه ی «خواب» نقطه ندارد ؛لطفاً اصلاح شود.و مطلب دوّم اینکه تکواژ «می» در ابتدای افعال به صورت جدا نوشته شود بهتر است مثل : « میباشد» یا «میدود»