
رهی معیری
ناآشنا
۱
ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است
ماییم جای دیگر و او جای دیگر است
۲
چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست
جز چشم دل که محو تماشای دیگر است
۳
این نه صدف ز گوهر آزادگی تهی است
وآن گوهر یگانه به دریای دیگر است
۴
در ساغر طرب می اندیشه سوز نیست
تسکین ما ز جرعه مینای دیگر است
۵
امروز میخوری غم فردا و همچنان
فردا به خاطرت غم فردای دیگر است
۶
گر خلق را بود سر سودای مال و جاه
آزادهمرد را سر و سودای دیگر است
۷
دیشب دلم به جلوه مستانهای ربود
امشب پی ربودن دلهای دیگر است
۸
غمخانهایست وادی کون و مکان رهی
آسودگی اگر طلبی جای دیگر است
تصاویر و صوت

نظرات
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
پارسا کیان
امین
امین